

حلق آویزِ سیاه چالِ چشمانت منم
بابِلِ مغضوبِ تو هاروت می خواهد چکار ؟
تا همه ادیان در این عالم علیهِ عشق ماست
دوزخِ سوزانِ ما باروت می خواهد چکار ؟
ماورایِ گنج می دانم تو را گنجینه ایست
در پیِ گنجینه را یاقوت می خواهد چکار ؟
سال هایم در جوانی غرقِ هجران دود شد
لاشه یِ بی جانِ ما تابوت می خواهد چکار ؟
می کشانی جسمِ بی جانِ مرا دنبالِ خود
مُرده یِ جالوت را داوود می خواهد چکار ؟
با دلی سوزان ولی جسمی برهنه رویِ برف
در زمستان مانده را ماهوت می خواهد چکار ؟
عاشقی دلخون نگارش را زِ کف دادَستُ حال
طالعِ وارونه اش تاروت می خواهد چکار ؟
جاحل